استیو جابز و سیب فروشی ؛ از میوه سیب تا خود اپل

استیو جابز و سیب فروشی

استیو جابز در زمان کودکی وقتی که آهی در بساط نداشت در جایی نشسته بود که یک نفر به او یک سیب داد. این یک سیب گاز زده بود. استیو آن سیب را نخورد در عوض آن را فروخت. با پول آن رفت 2 عدد سیب دیگر خرید و آنها را هم فروخت. با پول آنها 4 سیب دیگر و به همین ترتیب یک گاری و بعد یک مغازه و حالا او به یکی از اسطوره های تکنولوژی تبدیل شده است. این بود خلاصه ای از داستان استیو جابز و سیب فروشی . او در میان ما نیست اما درسهای بزرگی از زندگی او مخصوصا از جنبه بازاریابی و فروش می توان به دست آورد. در ادامه از پسندش در این باره بیشتر خواهید خواند.

استیو جابز یک مدیر عامل و مخترع موفق بود. خیلی ها می گویند نابغه. اما قبل از هر چیز او یک فروشنده ناامید بود. استیو یک جادوگر فروش، بازاریابی و توسعه محصول تک نفره بود. جابز از همان روز اول یک فروشنده پویا و یک بازاریاب درخشان بود.

مطمئناً، او به اندازه کافی رویا پرداز بود تا فرصتی را ببیند، اما فراموش نکنیم که ون فولکس‌واگن خود را برای تأمین مالی اپل I فروخت و راهی جاده شد (استیو وزنیاک برای کمک، ماشین‌حساب علمی HP خود را فروخت). جابز و ووز باید موفق می شدند، یا از نظر مالی شکست می خوردند.

جابز به‌عنوان یک فروشنده (استارت‌آپ ناامید) که تلاش می‌کرد Apple I را بفروشد، به درک روشنی از آنچه بازار نیاز دارد و می‌توانست بپذیرد، رسیده بود. به یاد داشته باشید، Apple I کامپیوتری بود که منبع تغذیه، کیس، مانیتور یا صفحه کلید نداشت. اپل به عنوان یک شرکت شروع به کار کرد، اما تا زمان اختراع Apple II رسما شروع به کار نکرده بود.

Apple II در نتیجه تجربه جابز در فروش Apple I به وجود آمد.

استیو بازار Apple I را کشف کرد، اما چیزی که از فروش آموخت، چیزی بود که بازار واقعاً به آن نیاز داشت. این کامپیوتر همه کاره بود که Apple II به آن تبدیل شد.
Apple II را Woz بر اساس بازخورد بازاریابی و فروش استیو طراحی کرد.

استیو توانست بازاریابی و توسعه محصول را برای ایجاد یک ایده جدید فعال کند. او این کار را در تمام دوران کاری خود با موفقیت انجام داد.

شرکت اپل بعد از رونمایی اپل II وارد استراتوسفر شد

بین سپتامبر 1977 و سپتامبر 1980، فروش سالانه از 775000 دلار به 118 میلیون دلار افزایش یافت که میانگین نرخ رشد سالانه 533٪ بود.

فروش Apple II هر چهار ماه دو برابر می شد.

به یاد داشته باشید، اینها هم اعداد 1980 هستند… یعنی می توان گفت شگفت انگیز و قابل توجه است.

اگرچه این مربوط به 38 سال پیش و یک داستان شناخته شده بود، اما درس های کلیدی وجود دارد که شرکت های امروزی می توانند از استعدادهای فروش و بازاریابی استیو جابز یاد بگیرند.

استیو در تمام زندگی‌اش فروشنده‌ای بود که بازاریابی را به شدت هدایت می‌کرد. حتی زمانی که استیو مدیرعامل اپل بود، درست تا زمان مرگش، او همچنان به بازاریابی و توسعه محصولات اپل دست می زد. جابز یک استعداد ادغام شده در فروش و بازاریابی بود.

آیا تیم های فروش و بازاریابی شما در یک صفحه هستند؟

آیا فروش و بازاریابی شما استعدادهای آنها را ادغام می کند؟ آیا شرکت شما از مزایای فروش و بازاریابی با همکاری نزدیک با یکدیگر بهره می برد؟

بازخورد از یک زمین فروش یک ابزار تحقیقاتی فوق العاده برای بخش بازاریابی شما است.

به هر حال، بازاریابی موثر در مورد هدایت فروش بیشتر به تیم فروش شما وابسته است. چه راهی بهتر از دریافت بازخورد زنده از تیم فروش برای تعیین اینکه آیا بازاریابی شما کارآمد است یا خیر وجود دارد؟

جابز در توسعه تبلیغات و بازاریابی در اپل نقش سنگینی داشت. به این دلیل بود که او یک فروشنده ماهر بود و فهمید که بازاریابی و فروش ذاتاً با هم ترکیب می شوند تا یک تجربه عالی برای مشتری ایجاد کنند.

درخشش استیو این بود که محصولات جدیدی خلق کرد و سپس به دلیل نیاز بازار آنها به توانست به قروش برساند.

بنابراین چگونه می توانید فروش و بازاریابی را در یک صفحه بدست آورید؟

جابز فروش و بازاریابی را در ذهنش ادغام کرده بود. به علاوه او قدرت اجرایی برای تحقق آن را داشت. بنابراین چگونه کسب و کار شما از این خرد گذشته نگر سود می برد؟

10 ایده برای متحد کردن تیم های فروش و بازاریابی شما

1) یک جلسه فروش و بازاریابی هفتگی برگزار کنید.

2) یک کمیته فرعی راه اندازی کنید و هفته ای یک بار قهوه بخورید.

3) تیم فروش را به مدت یک ساعت ملاقات کنید و با هم لیستی از تمام سوالاتی که فروشندگان به صورت روزانه از مشتریان دریافت کرده اند ایجاد کنید.

4) از هر یک از اعضای تیم فروش و بازاریابی بخواهید شرح وظایف و چالش های خود را هفته ای یک بار ارائه دهند.

5) از فروشندگان بخواهید که مواد بازاریابی را ممیزی کنند.

6) مواد فروش را ممیزی بازاریابی کنید.

7) یک شب پیتزای نوآورانه داشته باشید، دور هم بنشینید و یک محصول جدید اختراع کنید.

8) مدیریت در تمام این جلسات. مدیر عامل به درآمد اهمیت می دهد و فروش و بازاریابی باعث درآمد می شود.

9) مجموعه ای از تجزیه و تحلیل ها را دریافت کنید که هم فروش و هم بازاریابی بر روی آن توافق دارند و موفقیت را بازی می کنند.

10) فروش و بازاریابی خودکار مانند HubSpot را ارزیابی کرده و در نظر بگیرید تا تلاش های خود را متحد کنید.

امیدواریم از خواندن داستان استیو جابز و سیب فروشی و نکات مهم درباره استعداد فروش و بازاریابی استیو جابز لذت برده باشید.